جنگ استعدادها و جنگ بر سر استعدادها
جَنگ استعدادها و جَنگ بر سر استعدادها!
مقدمه
دو پدیده جنگ استعداد (Talents War) و جنگ برای استعدادها (War for Talents) پدیدههایی جدید هستند که حاصل چنددهه اخیرند!
با صنعتی شدن و همچنین جهانی شدن کشورها، رقابت بین کار و کسبهای (Businesses) مختلف شکل دیگری به خود گرفت! ورود تنوع در همه انواع محصولات و خدمات، دسترسی به انواع منابع مادی و انسانی با هزینههای بسیار کمتر در مقایسه با گذشته، ایجاد روشهای نوین برای تولید محصولات و خدمات و … همه و همه باعث شد تا صاحبان سرمایه و کار و کسبها درک کنند که انسان به عنوان اصلی ترین منبع تولید تنوع و ابتکار، ارزشی فراتر از کارگر صرف و نیروی یدی دارد!
آنچه محصولات شرکتها و خدمات سازمانها را از هم متفاوت و متنوع میکند میزان دارایی مادی شرکتها نیست (!)، بلکه نوع افرادی است که در آنجا کار میکنند. این افراد هستند که خالق ایدهها، نوآوری و سپس تجاری سازی محصولات/خدمات نو و تازه هستند (کارآفرینی/ Entrepreneurship).
انتخاب بدون شناخت کافی:
برخلاف گذشته که افراد حق انتخاب چندانی در کار و پیشه خود نداشتند و اکثر افراد مشاغل پدران و مشاغل خانوادگی خود را ادامهمیدادند، امروزه این اختیار و آزادی در خدمت افراد قرار گرفته که تقریباً درهر سنیکه هستند بتوانند تغییر رشته و شغل بدهند. امّا این آزادی از بسیاری جهات توسط نیاز بازار و هیجانات اجتماعی شکلدهی میشود! مثلا در اوایل دهه هشتاد شمسی در ایران رشته مهندسی عمران وجهه و کلاس اجتماعی خاصیداشت. و البته همه اینها بهعلت بازار خوب مسکن در دهه گذشته و همان دهه بود. در اواخر دهه هشتاد بازار متقاضیان رشتههای حقوق و وکالت بسیار گرم شد. چراکه وکلا افرادی قلمداد میشدند که هم قدرتمند و هم دارای ثروت بودند. در سال ۱۳۹۷ رکورد تقاضا برای کنکور رشتهتجربی و قبولی در رشته پزشکی در ایران شکستهشد (!) و رکورد بیسابقه ۵۲% را در تاریخ کنکور ایران از خود بهجای گذاشت!
برای این پدیده اجتماعی شاید بتوان به دلایل مختلفی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی همچون عدم توازان سطوح درآمدی در بین اقشار جامعه و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی و … اشاره کرد که از حوصله این مقاله خارج است. امّا همه اینها نشان می دهد که بسیاری از انتخاب رشتههای تحصیلی و در پی آن انتخاب مشاغل، نه با توجه به استعدادها و پتانسلهای افراد بلکه یا از طریق نیاز بازار و یا از طریق جو و هیجانات اجتماعی شکل میگیرد که از نتایج قطعی آن میتوان به دو مورد زیر اشاره کرد:
- تولید متخصصانی که از تخصص خود لذت نمیبرند و به کار خود عشق نمیورزند.
- تولید افرادی که با وجود داشتن تخصص به علت نداشتن استعداد مرتبط از خلاقیت کافی در کار خود بهرهمند نیستند و در یافتن شغل یا نگه داشتن آن دچار مشکل هستند.
در هر دو مورد فوق ما با افرادی روبرو خواهیم بود که با این قبیل احساسات روبرو خواهند شد: افسردگی/ Depression، خشم/ Anger و اضطراب/ Anxiety، استرس/ Stress.
بازارهای رقابتی:
باید باورکنیم جهان امروز بهعلت سرعت بالای تغییراتش فرصتی برای افرادی ندارد که هنوز بهاندازهکافی خود و توانمندیهایشان را نشناختهاند. اگر فردی حتی در بهترین دانشگاههای دنیا درسی را خوانده باشد که مورد علاقهاش نبوده، در پیدا کردن شغلی مناسب و رضایتبخش حتماً دچار مشکل خواهد شد! در دهکده جهانی امروزه این فقط کالاها نیستند که میتوانند در کشور صاحب برند تولید نشوند (مثل محصولات شرکت امریکایی اپل که در چین تولید می شوند)، بلکه سازمانها و کشورها در فکر شکار استعدادها در هر گوشه از دنیا افتادهاند!، مثلاً برنامهنویسان حرفهای هندی که از طریق دورکاری در حال کار برای شرکتهای بزرگ نرمافزاری غربی هستند.
دو بُعد رقابت:
امّا رقابت در این عصر دو بُعد اصلی پیدا کرده است:
- رقابت بین خود افراد برای کسب جایگاههای شغلی(جنگ استعدادها).
- رقابت بین شرکتها و سازمانها برای بهدست آوردن بهترین و با استعدادترین افراد (جنگ برای استعدادها).
با توجه به اهمیت و ضرورت دو مورد فوق، کشف استعداد و انتخاب رشته تحصیلی و شغلی بر اساس پتانسل طبیعی به افراد نه تنها شانس بیشتری برای پیدا کردن جایگاه شغلی مناسب میدهد، بلکه باعث افزایش حس رضایت فرد، افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس، بهبود سرعت یادگیری، افزایش سرعت رشد شغلی و افزایش بهرهوری برای سازمان و جامعه میشود. لذا هم اکنون افراد (خانوادهها و سیستمهای آموزشی) و سازمانها در پی کشف استعدادها و روشهایی برای این منظور هستند.
کشف استعداد و سازمان:
کشف استعدادها برای سازمانها از اهمیت حیاتی (!) برخوردار است. چراکه در درجه اول باعث تضمین حفظ بقاء سازمان در بازارهای جهانی میشود. هم اکنون سازمانها به کمک دانشگاه و موسسات مشاوره سعی در طراحی مدلهایی جهت کشف و شناسایی استعدادها، طراحی مدلهای شایستگی (Competency Models)، طراحی و ایجاد کارراهه شغلی (Job Career)، طراحی سیستمهای حقوق و دستمزد بر مبنای عملکرد و روشهای نوین ایجاد انگیزه در پرسنل برای شناسایی و نگهداری استعدادها هستند.
برخلاف گذشته در حال حاضر دقت انتخاب سازمانها با استفاده از تکنیکها و مشاورههای فوقالذکر بسیار بالا رفته. به نحوی که با چند مرحلهای کردن مصاحبههای شغلی و به کارگیری ابزارهای مختلف روانشناسی در همان مراحل اولیه مصاحبه استخدامی، افراد واجد شرایط و با استعداد را که میتوانند در آینده سازمان نقشی داشته باشند را از دیگر افراد غربال میکنند! در عصر رقابتی بازارها، سازمانها متوجه شدهاند که هزینه ورود افراد اشتباهی بهسازمان میتواند حتی گاهی بهقیمت حذفشدنشان تمامشود. برای همین سازمانها خرج منابع برای پیدا کردن افراد درست را «هزینه» قلمداد نمیکنند. بلکه به چشم «سرمایهگذاری» به آن نگاه میکنند.
باتوجه به تعاریف فوق فرض کنید خودتان، دانشجویانتان یا فرزندتان قصد ورود و کار کردن در چنین بازاری را دارید. اگر رشته تحصیلی و شغل موردنظرتان را باتوجه به هیجانات کاذب اجتماعی یا از روی اوهام و بدون توجه و خودشناسی کافی انتخاب کرده باشید، آیا هیچگاه به رضایت شغلی، رضایت از خود، اعتماد به نفس، حس کفایت و حتی سطح درآمد مناسب میرسید؟! با توجه به مطالب ذکر شده پاسخ به این سوال بسیار ساده است: خیر! بازار خود به خود شما را حذف میکند!
نتیجه گیری:
لزوم شناخت درست و به موقع استعدادها و سرمایهگذاری بر روی آنها امروزه بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. ما در زمانی هستیم که تیمهای برجسته فوتبال مدارس فوتبالی را برای سنین کودکان و نوجوانان تاسیس کردهاند تا از همین سنین پایین استعداد آنها را شناسایی کنند، و البته آنهایی هم که فاقد استعداد کافی هستند را هم شناسایی کنند (!)، چرا؟! تا از سرمایهگذاری بیشتر روی آنهایی که به اندازه کافی خوب نیستند خودداری کنند. تمامی این تیمها در پی سرمایهگذاری و خرج کرد منابع مالی خود به شکلی «موثر/ Effective» هستند. به نحوی که در دراز مدت عواید آن به شکلی کاملاً محسوس و مالی به آنها باز گردد. برای همین خود افراد و خانوادهها هم باید به فکر خرج کرد موثر منابعشان (زمان، معلم، مشاور، پول و…) به نحوی درست باشند تا آیندهای درخشان را برای آنها به همراه داشته باشد.
سلام آقای دکتر من چند هفته دیگه کنکور دارم و با توجه به شخصیت کمالگرام با اینکه همه چی رو خوندم بازم حس میکنم کمه یا بعضی کارهای ناتمومم که وقتی برای تموم کردنشون ندارم به ذهنم فشار میاره و موجب اضطرابم میشه میشه راهنمایییم کنید چیکار کنم
چند روز باقی مانده را بهتر است مطالعه نکنید و سعی کنید ورزش کنید، مدیتیشن انجام بدهید و در کنار بستگان خود وقت بگذارید.
سلام وقتتون بخیر آقای دکتر… من دختری ۲۸ سالم که لیسانس کامپیوتر دارم و یه کار نیمه وقت دارم که رضایت چندانی ازش ندارم هم بخاطر حقوق نسبتا پایینش و هم به دلیل استرس کاریش! بین یه دو راهی گیر کردم و نمیدونم کدومو انتخاب کنم آزمون استخدامی آموزش و پرورش که فقط ظرفیت یک نفر رو داره توو رشته من؟… یا برم لیسانس حقوق بگیرمو برم سراغ وکالت؟… جایی که الان کار میکنم هم زیر نظر دادگستریه… یعنی اگه یه تحولاتی شکل بگیره شاید بتونم اونجام کار کنم… واقعا نمیدونم باید چکار کنم لطفا راهنماییم کنید در این خصوص؟ آیا من هم دچار تله های زندگی هستم با این اوصافی که نمیتونم تصمیم درستی بگیرم؟؟
مواردی که فرمودید بسیار طبیعی است و تله محسوب نمی شود. بجهت شرایط اقتصادی نابسامان متاسفانه انتخابهای مناسبی وجود ندارد که بگوییم شما دچار تردید شده اید. بنظر میرسد تحصیل دوباره در رشته حقوق تنها فرصت از دست دادن است و مجددا در نقطه امروز قرار خواهید گرفت. شما رشته کامپیوتر را خوانده اید که بسیار می تواند کارا تر از حقوق باشد پس مشکل رشته نیست.
اگر بتوانید در زمینه ای از رشته های کامپیوتر متخصص شوید در کنار کارتان مسلما احتمال موفقیت تان بیشتر است. بطور مثال در رشته seo کمتر مهندسی است که بیکار باشد. بنظر در رشته خود صاحب تخصص شوید سریعتر به موفقیت می رسید.
ممنون بابت راهنماییتون…
لطفا تماس برقرار بفرمائید
سلام. ادرسها و شماره های تماس و ایمیل در سایت موجود است