اختلال دلبستگی
نظری اجمالی بر اختلال دلبستگی
دو نوع عمده از اختلالات دلبستگی وجود دارد:
بسیاری از کودکان در سنین پایین، اختلال دلبستگی عاطفی خود نسبت به مراقبینشان را توسعه میدهند. آنها اضطراب سالم را زمانی نشان میدهند که مراقبت کنندهشان حضور ندارد و وقتی دوباره به هم میپیوندند، آرامش خود را نشان میدهند.
اما با این حال برخی از کودکان دچار اختلالات دلبستگی میشوند، زیرا مراقبان آنها قادر به رفع نیازهایشان نیستند. آنها نمیتوانند با مراقبان خود ارتباط برقرار کنند و برای ایجاد و توسعه هر نوعی از دلبستگی عاطفی تقلا میکنند.
اختلالات دلبستگی قابلدرمان هستند، اما درمان اولیه مهم است. بدون درمان، کودکان مبتلا به اختلالات دلبستگی ممکن است مشکلات جاری در طول زندگی خود را تجربه کنند.
اهمیت دلبستگی
تجربیات مثبت متعدد با یک مراقب، به کودکان کمک میکند تا یک دلبستگی ایمن را ایجاد کنند. زمانی که یک فرد بزرگسال به داد و فریادهای کودک با تغذیه، تعویض پوشک و یا تکان دادن او پاسخ میدهد، کودک یاد میگیرد که او میتواند به آن فرد بزرگسال اعتماد کند تا امنیت و مراقبت او را برای نیازهای خود نگه دارد.
کودکانی که به طور ایمن دلبسته شدهاند تمایل دارند تا:
- روابط بهتری با دیگران برقرار کنند
- مشکلات را راحتتر حل کنند
- چیزهای جدید را امتحان کنید و به طور مستقل به بررسی و اکتشاف بپردازند
- واکنشهایی با شدن کمتربه استرس داشته باشید
کودکانی که پاسخها یا واکنشهای منفی یا غیرقابلپیشبینی را نسبت به یک مراقب تجربه میکنند، ممکن است سبکی از دلبستگی ناایمن را ایجاد کنند. آنها ممکن است بزرگسالان را غیرقابل اعتماد تلقی کرده و به راحتی به آنها اعتماد نکنند.
کودکان با دلبستگیهای ناایمن ممکن است:
- از مردم دوری کنند
- پریشانی اغراقآمیز داشته باشند
- عصبانیت، ترس و اضطراب را نشان دهند
- از تعامل با دیگران خودداری کنند
انواع اختلالات دلبستگی
DSM-V دو اختلال دلبستگی متمایز را تشخیص میدهد: اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده و اختلال دلبستگی واکنشی.
یک نشانه کلاسیک از اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده، دوست شدن بیش از حد با افراد غریبه است. یک کودک ممکن است به دنبال آرامش از جانب یک غریبه باشد، روی زانوی غریبهای بنشیند و هیچ گونه پریشانی را در زمانی که یک مراقب وجود ندارد از خود نشان ندهد.
اختلال دلبستگی واکنشی نوعی اختلال در کودکی یا اوایل کودکی است که شامل شکست در جستجوی آسایش از جانب یک مراقب است. کودکی که دلبستگی واکنشی دارد ممکن است در مقابل آسایش جسمی ارائه شده از جانب یک مراقب مقاومت کند، از تماس چشمی خودداری کرده و بیش از حد مراقب باشد. اغلب کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی واکنشی، انواع رفتارهای مشکلساز را نشان میدهند.
اختلالات همایند
اختلالات دلبستگی، از ارتباط نزدیک نداشتن با مراقبین فراتر میرود. کودکان مبتلا به اختلالات دلبستگی به احتمال زیاد از لحاظ آکادمیکی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری تقلا میکنند. آنها در معرض خطر بالاتر ایجاد و توسعه مسائل قانونی در دوران نوجوانی قرار دارند.
کودکانی که اختلالات دلبستگی دارند، از ضریب هوشیهای کمتری برخوردارند. آنها همچنین در معرض خطر بالاتری برای دارا بودن مشکلات زبانی قرار دارند.
آنها همچنین بیشتر احتمال دارد اختلالات روانی نیز داشته باشند. مطالعهای در سال ۲۰۱۳ که کودکان مبتلا به اختلالات دلبستگی را مورد معاینه قرار داد نشان داد که:
- ۵۲ درصد مبتلا به ADHD (اختلال کم توجهی-بیش فعالی) بودند
- ۲۹ درصد اختلال نافرمانی مقابله جویانه داشتند
- ۲۹ درصد اختلال رفتاری داشتند
- ۱۹ درصد PTSD (اختلال استرس پس از سانحه) داشتند
- ۱۴ درصد یک اختلال مربوط به طیف اوتیسم داشتند
- ۱۴ درصد یک فوبیای خاص داشتند
- ۱ درصد یک اختلال تیک داشتند
به طور کلی، ۸۵ درصد از کودکان علاوه بر داشتن اختلال دلبستگی، یک اختلال یا بیماری روانی دیگری نیز داشتند.
اختلالات دلبستگی همچنین ممکن است با خصیصههای سایکوپاتیک مرتبط باشد. یک مطالعه در سال ۲۰۱۸ نشان داد که کودکان مبتلا به اختلالات دلبستگی به احتمال زیاد خصیصههای بیاحساسی و بیمهری را نشان میدهند. در حالی که شواهدی مبنی بر اینکه این دو به هم مرتبط هستند وجود دارد، اما هیچ گواهی دال بر اینکه اختلالات دلبستگی منجر به یک سایکوپات یا بیمار روانی شوند وجود ندارد.
جمعیتهایی که به احتمال زیاد میتوانند اختلالات دلبستگی ایجاد کنند
هیچکس دقیقاً نمیداند چرا بعضی از کودکان دچار اختلال دلبستگی میشوند، در حالی که برخی دیگر در همان محیط زندگی میکنند اما دچار این اختلالات نمیشوند. اما محققان موافقند که بین اختلالات دلبستگی و غفلت یا محرومیت قابل توجه، تغییرات مکرر در سرپرستان اولیه، یا پرورشیافتگی در محیطهای سازمانی و نهادی (مانند پرورشگاهها) وجود دارد.
اختلالات دلبستگی در جمعیتهای همگانی و عمومی نسبتاً نادر هستند. کودکانی که تحت سرپرستی دولت به خانوادهای واگذار میشوند و یا کودکانی که در موسسه یا نهادی رشد یافتهاند، در معرض بیشترین خطر قرار دارند.
اختلالات دلبستگی اغلب در اولین روز تولد کودک تشخیص داده میشود. اولین نشانههای هشدار اغلب شامل عدم موفقیت در رشد و یا بیعلاقگی در تعامل میباشد.
بسیاری از کودکان مبتلا به اختلالات دلبستگی، غفلت و فروگذاری اجتماعی جدی را تجربه کردهاند. تقریبا تا اندازهای، اغلب آنها دچار آسیب روحی یا تغییرات مکرر در مراقبان میشوند.
جمعیتهای بیشتر در معرض خطر عبارتند از:
- کودکانی که در خانوادههای بسیار متفاوتی (غیر از خانواده اصلی خود) داشتهاند
- کودکانی که وقت خود را در یک یتیمخانه گذراندهاند
- کودکانی که چندین واقعه آسیبزا را تجربه کردهاند
- کودکانی که پس از تشکیل پیوند سالم از یک سرپرست اصلی دور شدند
ارتباط احتمالی با اختلالات شخصیتی در بزرگسالی
کودکان به خودی خود بهواسطهی اختلالات دلبستگی رشد نمیکنند. علائم آنها ممکن است به همان اندازه که بزرگتر میشوند تغییر کنند، اما اگر درمان نشود ممکن است به مشکلات مداوم در بزرگسالی ادامه دهند، مشکلاتی شامل دشواری تنظیم احساساتشان.
درمان اختلال دلبستگی
مهمترین جنبه کمک به یک کودک برای توسعه یک دلبستگی ایمن، شامل ایجاد یک محیط پایدار و سالم است. کودکی که به بیرون پریدنها از خانهای به خانهای دیگر برای مراقب و نگهداری ادامه میدهد یا کسی که در یک یتیمخانه زندگی میکند، به احتمال زیاد یک رابطه سالم با یک مراقب ایجاد نمیکند.
حتی در زمانی که کودکِ مبتلا به اختلال دلبستگی در یک خانه دوست داشتنی با یک مراقب ثابت قرار میگیرد، علائم بلافاصله برطرف نمیشوند. آنها تمایل دارند تا که مراقبان خود را کنار گذاشته و مشکلات رفتاری اغلب ان دسته از افرادی که در اطرافشان هستند را پراکنده میسازد. آنها معمولاً نیاز به درمان ادامهدار دارند.
درمان روانی که شامل مراقبان میشود، میتواند به کودکان کمک کند یاد بگیرند تا دلبستگیهای امن بیشتری ایجاد نمایند. بیماریها یا اختلالات همایند نیز باید درمان شود.